به گزارش پایگاه خبری تحلیلی میانخبر به نقل از «بلاغ» این تغییر، که در ابتدا راهی سریع برای افزایش دسترسی به آب بهنظر میرسید، در ادامه به افت سطح آبهای زیرزمینی، فرونشست زمین و کاهش کیفیت منابع منجر شد. اتکا به چاهها بهمرور تعادل طبیعی سفرهها را برهم زد و ضرورت بازنگری در شیوه مدیریت آب را برجسته کرد.
در این گزارش با مرور دلایل تغییر الگوی برداشت آب و پیامدهای زیستمحیطی این گذار، دیدگاه سه کارشناس رضا حسنپور، مرتضی جاویدنیا و مرتضی اصنبور را بررسی میکند؛ گفتگوهایی که نشان میدهد چگونه یک تصمیم فنی، امروز به بحرانی سرزمینی تبدیل شده است.
قنات؛ سازگاری هوشمندانه با اقلیم خشک
قنات فقط یک تکنیک حفاری نبود. یک دستگاه فکری بود که ایرانیها با آن میفهمیدند آب محدود است و باید برداشت با ظرفیت سفره هماهنگ باشد. قنات با شیب کم و مسیر افقی، اجازه نمیداد بیش از recharge سالانه آب استخراج شود؛ چون اگر سفره پایین میرفت، خود قنات میخشکید و کشاورز همان لحظه ضرر را در محصول میدید. این بازخورد طبیعی، مثل یک ترمز قوی عمل میکرد.
ورود چاه عمیق از دهه ۳۰ خورشیدی شروع شد، اما انفجار واقعی آن در دهههای ۵۰ تا ۸۰ رخ داد. موتور پمپها باعث شد آبی که قنات هزاران سال با آهستگی بیرون میکشید، در چند ساعت به سطح بیاید. جذابیت این سرعت، کشاورز و دولت را به سمت چاه سوق داد.
دلایل اصلی تغییر اول سیاست توسعه و خودکفایی که در دهه ۶۰ و ۷۰ هدف توسعه کشاورزی، افزایش برداشت بود. دولت صدور مجوز چاه را سهل کرد. تصور این بود که هرچه سطح زیر کشت بالا برود، کشور قویتر میشود. این نگاه، ظرفیت اقلیم را نادیده گرفت؛ دوم که مهاجرت روستایی و تغییر بازار کار
وقتی جوانها به شهر رفتند، ساخت و نگهداری قنات که کار سخت و تخصصی بود، کمکم فراموش شد.
چاه سادهتر و سریعتر بود؛ سوم اقتصاد پمپ و ژنراتور که در بازار، هر کسی میتوانست یک پمپ بخرد و بدون درک هیدروژئولوژی، چاه بکشد. این باعث شد کنترل اجتماعی قنات از بین برود و مورد چهارم تغییر سیاسی توسعه نبود مدیریت واحد آب زیرزمینی که چاه متعلق به فرد بود؛ اما سفره متعلق به همه. این تضاد، فاجعه ساخت.
پیامدهای اقلیمی: از فرونشست تا فروپاشی دشتها
چاه عمیق وقتی زیاد شد، یک واقعیت تلخ را نشان داد: سفرهای که در هزاران سال شکل گرفته بود، تحمل برداشت بیحساب را ندارد. پیامدها دقیقاً همان چیزی بود که متخصصان امروز دربارهاش هشدار میدهند: فرونشست زمین که در دشتهای تهران، ورامین، اصفهان، رفسنجان، کرمان، مشهد و فارس، زمین تا ۳۰ سانتیمتر در سال نشست کرده است.
این یعنی زمین دیگر قابل برگشت نیست؛ مثل یک اسفنج خشکشده است؛ نابودی قناتها که وقتی سطح آب پایین رفت، قناتها یکییکی خاموش شدند. قنات با چاه قابل جمع شدن نبود. قنات میمرد و چاه میماند.
نقطه اشتباه ایران فقط «چاه» نبود
مرتضی اصنبور کارشناس عمران آب در گفتگو با خبرنگار
بلاغ؛ اظهار کرد: نقطه اشتباه ایران فقط «چاه» نبود؛ مشکل اصلی نبود یک برنامهریزی دقیق و ظرفیتمحور بود.
وی گفت: قنات یک نوع دانش محلی بود. این دانش با اقلیم منطبق بود. ما فکر کردیم فناوری جدید همیشه بهتر است، اما نگاه نکردیم این تکنولوژی برای چه اقلیمی ساخته شده. چاه برای مناطق پرآب مناسب است، نه سفرههای کمبارش ایران.
این کارشناس عمران آب تصریح کرد: ایران باید خیلی زود، یعنی دهه ۷۰، سقف برداشت مشخص برای هر دشت میگذاشت. کاری که نشد. حالا هم اگر بخواهیم واقعبین باشیم، بعضی دشتها مردهاند و بازگشتی ندارند.
قنات یک فرهنگ بود
رضا حسنپور پژوهشگر محیطزیست در گفتگو با
بلاغ اظهار داشت: قنات فقط یک سازه نبود، یک فرهنگ بود؛ فرهنگ مشارکت، تحمل، و تقسیم. وقتی چاه آمد، فردگرایی در برداشت آب شکل گرفت. هر کس میخواست بیشتر بکشد. دولت هم بهجای نظارت، تشویق میکرد. قنات یک درک جمعی از محدودیت ایجاد میکرد، اما چاه این فهم را شکست.
وی تصریح کرد: قناتها فقط انتقال آب نبودند؛ خطالراس سکونتگاهها بودند. وقتی قناتها از بین رفتند، شبکه روستایی ایران ضربه خورد. حالا داریم نتیجهاش را در مهاجرت بیرویه میبینیم.
این پژوهشگر محیطزیست گفت: قنات یک «نظام اجتماعی» داشت، میرآب، ناظر بود؛ سهامداران قنات نسبتی از آب داشتند و نزاع کمتر بود؛ تقسیم آب شبانهروزی، نظم میداد و روستا به اندازه توانش بزرگ میشد.
حسنپور در پایان خاطرنشان کرد: این سازوکارها باعث شد قناتها هزاران سال بمانند. ایران با اقلیمی خشک، بدون این روش، اصلاً نمیتوانست شکل بگیرد.
فرونشست فقط ترک خاک نیست
مرتضی جاویدنیا متخصص هیدروژئولوژی در گفتگو با
بلاغ گفت: ما سفرهها را مثل حساب بانکی خالی کردیم. سفرههای آب زیرزمینی ایران، در بعضی مناطق، در دوران یخبندان هزاران سال پیش شکل گرفتهاند و اصلاً نرخ تغذیهشان صفر تا بسیار کم است.
وی هشدار داد: وقتی میگوییم فرونشست، منظورمان فقط ترک خاک نیست. ریزساختار خاک فروپاشیده. یعنی اگر فردا هم چاهها را ببندیم، سفره به شکل قبلی برنمیگردد. این از دسترفته است.
این متخصص هیدروژئولوژی تاکید کرد: ایران باید بخشی از دشتها را کاملاً ممنوعه اعلام کند و به سمت احیای قناتهای باقیمانده برود. هرچند معتقد است «برخی دشتها تمام شدهاند و نباید وقت تلف کرد.
جاویدنیا ادامه داد: تغییر رطوبت اقلیم خشکی سومین واقعیت تلخ است که سفرههای آب زیرزمینی بخشی از تعادل رطوبتی اقلیم هستند. خشک شدن سفرهها، رطوبت خاک را کم کرده و سرعت تبخیر در سطح را بالا برده است.
وی در پایان گفت: گرمتر شدن مناطق و سقوط کشاورزی مناطق سنتی که جایی که هزار سال گندم و پسته و یونجه میداد، حالا خاک شور میشود و زمین ترک میخورد و در آخر مهاجرت و تخلیه روستاها که هزاران روستا در خراسان، یزد، کرمان و فارس یا نیمهخالی شدهاند یا کاملاً رها شدهاند.
به گزارش
بلاغ؛ داستان عبور از قنات به چاه در ایران، داستان یک اشتباه ساده نیست. یک روند تاریخی است که از ترکیب تغییرات اجتماعی، فشار توسعه، جذابیت فناوری، و ضعف مدیریت شکل گرفت. اما پیامدهایش امروز بسیار بزرگتر از آن چیزی است که برایش برنامهریزی شده بود: فرونشست، خشکسالی ژرف، نابودی کشاورزی سنتی، از بین رفتن فرهنگ قنات، و سردرگمی آینده آب.
بازگشت کامل به گذشته ممکن نیست، اما اگر تصمیمسازیهای امروز واقعبینانه نباشد، بخشهای بیشتری از ایران وارد مرحله «غیرقابل سکونت» میشود. این مسیری است که در آن چاه، جای قنات را گرفت؛ اما تاوانش را اقلیم و نسلهای بعدی میدهند.
گزارش: علیرضا توکلی
انتهای خبر/